روباه کلاغه
کلاغه رو درخت پیتزا میخورد . روباه گفت :
یه آواز بخون حال کنیم ، کلاغه پیتزا رو زد زیر بغلش و گفت
اون موقع که اوسگلم کردی کلاس دوم بودم الان لیسانس دارم .
روباه گفت : میبینم پر و بالت ریخته ، کلاغه بالهاشو باز میکنه پیتزا
میفته ، روباه میگه اونوقتا منم طلبه بودم حالا آخوند شدم.