بخش سوم از روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس

بی کفایتی حکومت شیعه در جلوگیری از این برخورد مسئله تازه ای نبود و نتیجهفساد، بی مسئولیتی و سوء استفاده از قدرت در دستگاه حکومتی شیعه بود که به گفتۀ کاردار سیاسی انگلیس ویلیام اسلیمن نمونۀ چنان فساد و بی مسئولیتی را در هیچ جای دیگر مشاهده نکرده بود

انگلیسها به خواست خویش رسیده و نواب شیعی را در جبهه هندوان و بر علیه سنیان قرار داده بودند

روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس - قسمت سوم

شهر مقدس ایودیه پایتخت سابق اود در شش کیلومتری فیض آباد جای گرفته و آن را زادگاه رام خدای هندو میشناسند. معبد هندوی هانومان گارهی که برای خدای میمون، هانومان و از یاوران رام ساخته شده است در این شهر قرار دارد و هر ساله زائران بیشماری از این شهر و این معبد معروف دیدن می کنند. در سال 1850 این باور در میان گروهی از مسلمانان تندروی سنی رواج یافت که این معبد بر فراز یک مسجد قدیمی ساخته شده است و عهد کردند که معبد را خراب نموده و مسجد را از نو بنا کنند (26). این معبد از اهمیت بسیار خاصی نزد هندوان برخوردار بود و به گزارش ماژور اوترم کاردار انگلیس یکی از مقدس ترین معابد هندوان در سرتاسر هندوستان بود (27). این قائله در سال 1855 بسیار بالا گرفت و ماژور اوترم کاردار انگلیس در لاکنو به نواب واجد علی شاه خبر داد که یک تندروی سنی به نام شاه غلام حسین در فیض آباد به همراهی شخص تندروتری به نام مولوی صاحب قصد انهدام معبد را دارند(3). شاه غلام حسین به همراه عده ای از فیض آباد به جانب ایودیه حرکت کردند اما فرماندار محلی آقا علی خان راه آنها را بست. در تابستان آن سال مسئله صورت حادتری بخود گرفت و در 28 جولای 1855 گروهی 500 نفری از مسلمانان با 8000 هندو که بسیاری از آنان مردان مذهبی و بایراگی بودند در ایودیه به جنگ پرداختند و حدود 80 نفر از هر طرف کشته شد (27). طولی نکشید که قوای کوچک مسلمانان مغلوب شد و شاه غلام حسین که گروه را به جنگ کشیده بود فرار نمود. گروهی از مسلمانان به مسجد کوچکی به نام مسجد ببری در آن حوالی پناهنده شدند اما هندویان خشمگین هیچگونه رسمیتی برای مسجد قائل نشده، آن را محاصره نموده و سپس وارد شدند و مسلمانان را تکه تکه نمودند. پس از آن شورش نموده و خرابی هایی در شهر ببار آوردند و قائله در غروب خاتمه پیدا کرد (28).

بی کفایتی حکومت شیعه در جلوگیری از این برخورد مسئله تازه ای نبود و نتیجهفساد، بی مسئولیتی و سوء استفاده از قدرت در دستگاه حکومتی شیعه بود که به گفتۀ کاردار سیاسی انگلیس ویلیام اسلیمن نمونۀ چنان فساد و بی مسئولیتی را در هیچ جای دیگر مشاهده نکرده بود (29).

این واقعه نواب واجد علی شاه را با یک مسئله بغرنج سیاسی روبرو می کرد. از سویی او نمی توانست از طبقه زیردست هندو پشتیبانی کند و مسلمانان سنی که اکثریت ارتش او و گروهی از زمینداران بزرگ را تشکیل می دادند از خود برنجاند. از سویی دیگر هندوها اکثریت جعیت قلمرو او را تشکیل می دادند و راجاها، تاجران و روحانیون هندو قدرت و نفوذ قابل ملاحظه ای در جامعه داشتند. سرانجام او کمیته ای مرکب از یک هندو، یک مسلمان و نماینده ای از انگلیس را مامور تحقیق در ادعای وجود مسجد در هانومان گارهی نمود (28). این واقعه اما خشم مسلمانان را بر انگیخته بود و کشته شدن گروهی مسلمان در مسجد بدست هندویان که کافر به شمار آورده می شدند بسیاری از مسلمانان را واداشته بود که قانون را در دست خود بگیرند. دو روحانی سنی به نامهای مولوی امیر علی و مولوی رمضان علی به جمع آوری افراد در شهرهای سنی نشین بیجنور و ملیح آباد پرداختند تا به مسلمانان دیگر در فیض آباد بپیوندند(13). در فیض آباد نیز علما مردم را به جهاد بر علیه هندویان تشویق می نمودند. بدین ترتیب هزاران مسلمان آماده حمله به ایودیه گشته بودند و فرماندار محلی پلی را که در میان راه فیض آباد به ایودیه قرار داشت مسدود نمود.

کمتر از یک ماه پس از آن مجتهد اعظم شیعه فتوی داد که مسلمانان کشته شده شهید محسوب می شوند و امیر مسلمین باید ترتیبی دهد تا هندویان کافر ملعون به جای خویش نشانده شوند. در فتواهای دیگر نیز او دولت را مسئول تنبیه هندویان قرار داد و این با نظرات علمای سنی که نه دولت بلکه خود مسلمانان را موظف به جهاد و تنبیه هندوان می دانستند اختلاف داشت و سنیان را متقاعد نمود که دولت شیعه در حمایت از مسلمین کوتاهی می نماید (30). در روزهای پایانی ماه اوت کمیته مسئول گزارش داد که هیچ مدرکی دال بر وجود مسجدی در هانومان گارهی در طی صد سال گذشته وجود ندارد و احتمالاَ هیچگاه مسجدی در آن محل وجود نداشته است (28). وزیر اعظم علی نقی خان که از اتحاد بین مجتهدین و تند روها بیمناک بود تصمیم گرفت که آن را فقط یک نتیجه ابتدایی بیان کند و کمیته دیگری به ریاست سید محمد نصیر آبادی مجتهد اعظم لاکنو را مسئول بررسی این ادعا نماید. انگلیسیها اما اصرار داشتند که نتایج این بررسی باید به صورت رسمی به شاه اعلام شود. واجد علی شاه سعی نمود تا حد وسط را انتخاب نماید و قول داد که مسجدی دیوار بدیوار معبد ایودیه بسازد. مولوی امیر علی و پیروانش به دولت یک ماه وقت دادند که کار ساختمان مسجد را شروع کند. زمانی که بایراگی ها از این تصمیم مطلع شدند آن را بشدت رد کردند و انگلیسها را متقاعد نمودند که چنین عملی باعث خونریزی های بیشتری خواهد شد (28).

در اواخر سپتامبر محرم فرا رسید و احتمال آشوب و خشونت در جامعه را افزایش داد. در سرزمین اود هر سال در روز عاشورا شیعیان و سنیان و گاه حتی هندوان تعزیه هایی به شکل مقبره امام حسین در کربلا از چوب و کاغذ می ساختند و در پایان روز آنها را در زمینی مقدس به خاک میسپردند. این اختلاط مذاهب یک جانبه نبود و اعیان شیعه نیز جشنهای هندو را برگذار می نمودند و حتی نواب واجد علی شاه در نمایشهای رقصی که هر سال برگذار می کرد خود نقش کریشنا را بازی می نمود (26). به بیان بسیاری از مورخین تا پیش از آشوب هانومان گارهی باورمندان به ادیان مختلف با صلح و تفاهم با یکدیگر زیسته بودند. آن سال مولوی امیر علی از مسلمانان خواست تا به عنوان اعتراض به هانومان گارهی تعزیه های خویش را به خاک نسپارند. در شهر کوچک خری که اکثریت با سنیان بود از به خاک سپردن پانزده تعزیه خودداری نمودند. در شهر شیعی نشین زیدپور اما شیعیان به دفن تعزیه ها پرداختند و جدال بین شیعه و سنی آغاز گشت. با گسترده شدن دامنه آشوبها، دو هزار مسلمان در خری به خیابانها ریخته، به یک بایراگی و پیروانش حمله نمودند و یک گاو را که برای هندوان حیوانی مقدس است با شمشیر کشتتند. در روزهای پس از آن پنجاه نفر از هر دو سو کشته شدند، از معابد هندو حتک حرمت گردید و خون گاوهای بیشتری بر زمین ریخته شد. پیروان مولوی امیر علی در دهات سوهالی به حمله به معابد، جنگ با هندوان و شکستن بتها پرداختند (3).

واجد علی شاه که از مشاهده این اوضاع نگران گشته بود از مجتهد اعظم درخواست فتوایی در این رابطه نمود و او فتوی داد که جهاد در این مورد بخصوص قابل قبول نبوده ولیکن پادشاه حق دارد که مسجدی در هانومان گارهی بنا کند و هندوان نباید که از امر پادشاه سرپیچی نمایند. نماینده انگلیس ماژور اوترام با قسمت اول فتوی موافقت نمود اما اصرار نمود که هر گونه عمل از سوی دولت بر علیه هندوان موجب مشکلات بیشتر خواهد شد. در پاسخ، واجد علی شاه هندوان را مقصر دانست که با استفاده از زمینهایی بیش از آنچه به آنان اختصاص داده شده باعث بلوا گشته اند. نماینده انگلیس اما او را به خواندن دوباره گزارش کمیته بازخواند و نواب قبول نمود که مقصر اصلی مسلمین هستند (3). به موجب فتوای سید محمد نصیر ابادی از آنجا که مسجدی در هانومان گارهی وجود نداشته بود، تلاش برای ساختن مسجدی در آن محل که باعث جریحه دار شدن احساسات هندوان می گردید غیر اسلامی اعلام شد (31).

پس از آن زیر فشار انگلیسها، واجد علی شاه انکار نمود که هرگز قول ساختن مسجدی در پهلوی هانومان گارهی را داده است هر چند که امیر علی و پیروانش به اصرار از او می خواستند که به قول خویش وفا کند. نماینده انگلیس نیز به نواب اخطار نمود که چنانچه اقدام به ساخت مسجد شود و یا دولت از اطباع هندی خویش در برابر حملات مسلمین حفاظت ننماید، او شخصاَ مسئول شناخته خواهد شد. در پاسخ نواب قبول نمود که به وظایف خود عمل کند و با صدور حکمی حکومتی همهَ آشوبگران را مورد عفو قرار داد ولی آنهایی را که به آشوبگری ادامه دهند محکوم به مرگ نمود. حال انگلیسها به خواست خویش رسیده و نواب شیعی را در جبهه هندوان و بر علیه سنیان قرار داده بودند (3).

در اواسط اکتبر امیر علی و پیروانش که از هر گونه اقدامی بر علیه هندوان از سوی دولت نا امید گشته بودند شروع به حرکت به طرف فیض آباد نمودند و 1800 نفر که 200 نفر از آنان صوفی های مرید امیر علی بودند در دری آباد اردو زدند. این محل به وسیله یک لشکر 5000 نفری شیعه وفادار به نواب حفاظت میشد. دولت گروهی از مفتیان سنی مورد احترام مسلمانان را به اردوگاه سنیان فرستاد تا با آنها به بحث و مجادله بپردازند. این گروه از مفتیان موفق شدند که تعداد قابل ملاحظه ای از شورشیان را متقاعد کنند که به خانه هایشان باز گردند (7). روز هفتم نوامبر امیر علی و پیروان تندرو او که باز مانده بودند تصمیم به حرکت به طرف فیض آباد گرفته و رو در روی لشکر شیعه قرار گرفتند که فرماندهی آن را فردی انگلیسی به نام کلنل بارلوو به عهده داشت (28). شیعیان با استناد به فتوای مجتهد لاکنو عمل آنها را خلاف اسلام می دانستند و بدین باور امیر علی و پیروانش به محاربه با اسلام برخواسته بودند. به یک گزارش 400 نفر از سنیان (3) و به گزارشی دیگر بین 120 تا 700 نفر و از آن جمله مولوی امیر علی در این ماجرا کشته شدند و سر بریده مولوی را به نزد نواب لاکنو فرستادند (28) . از نیروهای شیعی نیز دوازده نفر کشته و هفتاد نفر زخمی گردیدند (3).

این حوادث نه تنها ضعف دولت را آشکار نمود بلکه آ ن را از هر سو منزوی نمود. در هنگام تاجگذاری واجد علی شاه در سال 1847 فرمانروای انگلیسی هندوستان لورد هاردینگ بدو نوشت که امیدوار است که او وضعیت فلاکت بار مردمش را بهبود بخشد چرا که در غیر آن صورت انگلستان مجبور خواهد بود که حکومت اود را بدست خویش بگیرد (29). حال موقعیت مناسبی برای انجام آن وعدۀ پر از تهدید ایجاد شده بود. انگلستان سرزمین اود را در سال 1856 ضمیمه قلمرو خویش نمود و به پادشاهی سلسله نشاپوری و حکومت شیعی پایان داد. دولت انگلیس اما همچنان به پرداخت مبالغ هنگفت تنخواه هند به مجتهدین نجف و کربلا ادامه داد >>>
قسمت چهارم

– – – – – – – – – – – –

3- مکانهای مقدس و جنگهای مذهبی (سیاست، فرهنگ و تاریخ شیعه)، جوئن کول، ای بی تاوریس 2002

7- ریشه های شیعه هند شمالی در ایران و عراق، جوئن کول، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، 1989

26- چالش ملت: مذهب، جامعه و سیاست دمکراسی در هندوستان، داوید لودن، دانشگاه پنسیلوانیا 1996

27- اسلام سیاسی در هندوستان، سریکانتا گوش،انتشارات ای پی اچ 1987

28- ساختار یک جدال: گسترش سیاست محلی در هندوستان، سروپالی گوپال، پلگرو مک میلان 1993

29- شورش بزرگ هندوستان 1857-1858: داستانهای ناگفته – هندیها و انگلیسیها، رزی لولین، دل و برور 2007

30- ملی گرایی مذهبی: هندوها و مسلمانان در هندوستان، پیتر ون در ویر ، دانشگاه کالیفرنیا 1994

31- چه اتفاقی 155 سال پیش در ایودیه افتاد؟ تارنمای دو دایره

Next

 

برگرفته از سایت ایرانین دات کامد

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *